ایل زنگنه
ایل زنگنه، نام یکی از ایلات کرد ایران است.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱] همچنین برخی منابع ایل زنگنه و ایل چگنی را جدا از کردها ذکر کردهاند.[۱۲] برخی منابع نیز ایل زنگنه را لر میدانند[۱۳] شیخ مردوخ کردستانی تاریخنویس کرد ایل زنگنه را لر میداند.[۱۴] همچنین برخی منابع ایل زنگنه و ایل چگنی را جدا از کردها ذکر کردهاند.[۱۵] ایل زنگنه در میان ایلات کُرد بهعنوان ایل مادر شناخته میشود چون ایلات دیگر از آن منشعب گردیده است.[۱۶] شرفنامه بدلیسی که نوشته شرف خان بدلیسی است یکی از منابع تاریخی مردم کرد است مردم زنگنه را کرد دانسته و در تقسیمبندی که از کردهای ایران انجام داده زنگنه را یکی از ایلات کرد دانسته.[۱۷][۱۸] کُردهای ایل زنگنه در طول تاریخ به مناطق مختلف ایران مهاجرت کردهاند و جذب فرهنگهای دیگر شدهاند. برخی از منابع نیز زنگنهها را یکی از ایلات لک شاخه از کردها میدانند.[۱۹][۲۰] انگلبرتکمپفر نیز در بیان اوصاف شیخ علیخان زنگنه او را از نژاد کرد دانسته است. ایل زنگنه از دوره صفویه در مناصب بزرگ حکومتی ایران تا دوره قاجار نقش مستقیم داشت. ایل زنگنه نقش اساسی در توسعه شهر کرمانشاه داشته است.[۳][۴][۵][۶][۷][۸] جان پری برخی از ایلات ساکن در استان کرمانشاه را مانند زنگنه را لر میخواند.[۲۱] محل زندگیمحل زندگی ایل زنگنه در کرمانشاه است و همچنین در کردستان ایران و خوزستان و ایلام تا داخل مرزهای عراق محدوده گسترش ایل است. بخشی از ایل زنگنه در کردستان عراق و ارمنستان و عثمانی زندگی میکنند. اکثر زنگنهها ساکن استان کرمانشاه با تمرکز در مناطق ماهیدشت و سرفیروزآباد (عثمانوند) و شهرستان اسلامآباد غرب روستای قلعه هرسم و روستاها و دهستانهای اطراف حد فاصل شهر حُمِیل یا با گویش محلی حُمِیل تا گردنه شاهبداغ یا با گویش محلی شابِیاخ و در سُنقُرکُلیایی و شمال عراق هستند. ایل زنگنه همچنین در مناطقی از ایران از جمله استان ایلام، استان لرستان، استان چهارمحال و بختیاری، استان همدان (از جمله شهرستانهای نهاوند ملایر و تویسرکان)، استان خوزستان و استان فارس (از جمله شهرستانهای شیراز، فسا، مهر، لامرد و روستای زنگنه بن رود) و آذربایجان و گروه کثیری در استانهای شمالی و خراسانات زندگی میکنند. از زنگنه در منطقهٔ کرمانشاهان به عنوان ایل مادر یاد میشود، چرا که دهها ایل از ایل زنگنه منشعب شده است.[۲۲] در زمان نادرشاه، سه طایفه از ایل زنگنه، به منطقه جانکی، بختیاری کوچ داده شدند، که بعدها بتدریج در ایل بختیاری ادغام شدند.[۱][۲][۲۳] در زمان صفویه نیز طوایفی از ایل زنگنه کرمانشاه به فارس نقل مکان کرده و در این ناحیه توطن نمودند. بخشی از طوایف زنگنه نیز در ایل قشقایی ادغام گشتهاند.[۱] بخشی از این ایل نیز تحت عنوان زنگنهٔ دشتستان، در ناحیه شرق بوشهر زندگی میکنند.[۲] بسیاری از زنگنههای کشور عراق در محلی به نام علیای آوه سپی زندگی میکنند و بخشی از زنگنهها در قاره اروپا و کشورهای سوئد و آلمان سکنی گزیدهاند.[۳] دانشنامه ایرانیکا بخشی از کرکوک در کردستان عراق را از ایل زنگنه دانسته است.[۲] تاریخچهشرف خان بدلیسی ایل زنگنه را شاخهای از کردها میداند. خاک کرمانشاه و زنگنه در سال ۱۹۱۵ به تصرف عثمانی درآمد اما بعدها ایران دوباره آن را بازپس گرفت. این مناطق در دوران صفویان و افشاریان چندین بار بین ایران و دولت عثمانی (ترکیه) دست به دست شد.[۲۴][۲۵] تذکره الملوک ایل زنگنه را در مجموعهای بزرگی از ایلات کرد نام میبرد.[۲۶] شرفنامه بدلیسی امرای کرد ایران را به سه شعبه مشتمل دانسته که زنگنه یکی از آنهاست.[۲۷] مری شیل، در کتاب جلوههایی از زندگی و آداب و رسوم ایرانیان، زنگنهها را یکی از ایلات لک و شاخه ای از کردها میداند. او در این بخش از تحقیقات خود مینویسد: «۱۰۰۰۰ خانوار شامل مسکن روستایی و سیاه چادر از ایل زنگنه لک و از کردها هستند.»[۲۸] عبدالحمید حیرت سجادی نیز زنگنه را را یکی از ایلات لک و لک هارا از مردم لک دانسته که در نواحی کرمانشاه و لرستان و ایلام سکنی داشتهاند.[۲۹] بسیاری از نویسندگان گذشته و معاصر، بزرگترین ایل کرد از کهن تا کنون را زنگنه دانسته و در آن تردید نکردهاند.[۳۰] ایل زنگنه شاه اسماعیل اول را در جنگهایش یاری دادهاند.[۳۱] زمان مهاجرت ایل زنگنه به مناطق آذربایجان، قره باغ و نواحی کرکوک به احتمال خیلی زیاد در زمان شاه تهماسب صفوی میباشد. توحدی زمان مهاجرت زنگنه را پس از حمله مغول میداند و به قول او آنها در این زمان مجموعاً سیصدهزار نفر میشدند که به صحرای قراباغ در شمال آذربایجان کوچیدند و در آنجا حکومتی تشکیل دادند.[۳۲] اما عمده منابع گواه آن است که مهاجرت زنگنه همزمان با تشکیل دولت صفوی توسط اسماعیل اول بوده است.[۳۳][۳۴] افراد ایل زنگنه در زمان اسماعیل اول سیادت وی را پذیرفتند و تحت فرمان وی درآمدند و نزد وی به مقامات بالا رسیدند.[۳۵] ایل زنگنه در رکاب شاه اسماعیل در جنگهای متعدد وی بهویژه با عثمانیها شرکت کرد. یکی از این جنگها جنگ چالدران بود.[۳۶] در زمان تهماسب اول نیز چند تن از سرداران کرد زنگنه سلیمخان زنگنه و حیدرخان زنگنه (پدربزرگ مهدی خان یا مادی خان زنگنه) به فرماندهی اسماعیل میرزا (شاه اسماعیل دوم) با عثمانیها جنگیدند.[۳۷] شاه تهماسب برای تقویت مرزهای شرقی ایران در مقابل تهاجمات ازبکها برخی طوایف ایل زنگنه را به خراسان منتقل کرد.[۳۸] ایل زنگنه همچنین در زمان محمدشاه قاجار در جنگهای ایران و عثمانی در قراباغ با عثمانیها نبرد کرد.[۳۸] در سال ۵–۷/۹۸۴–۱۵۷۶ یعنی زمان محمدشاه، افرادی از ایل زنگنه به عنوان حاکم کرمانشاهان منصوب شدند، که حکومت آنها بر آنجا تا قرن هفدهم میلادی (قرن یازدهم ق) دوام آورد.[۳۹] در زمان شاه عباس اول افراد ایل زنگنه در حکومت، سپاه و دارای موقعیتی بسیار عالی بودند. یکی از این افراد علی بالی بیگ دوستی زنگنه بود که شاه عباس او را نزد اللهوردی خان گرجی فرستاد، تا احکام شاه عباس را مبنی بر فتح بغداد به او برساند.[۴۰] در زمان عباس اول بههنگام عزیمت وی بهمنظور سرکوبی هه لوخان اردلان و تسخیر کردستان علی بالی بیگ دوستی زنگنه که سابق جلودار ویژه شاه عباس بود، واسطه ایجاد صلح بین شاه عباس صفوی و هه لوخان اردلان شد. هه لوخان تحت تأثیر سخنان علی بالی بیک دوستی زنگنه، تصمیم به آتشبس با شاه عباس و خلعت گرفت. بعدها در زمان احمدخان اردلان پسر هه لوخان مجدداً مأموریت اشغال کردستان یافت، چراکه احمدخان اردلان با دولت عثمانی متحد شده بود و از آنها کمک دریافت میکرد تا به تصرف کردستان دست زد و اما این بار علی بالی بیگ دوستی زنگنه تمام مناطق ان را ضمیمه ایل زنگنه کرد.[۴۱] علی بالی بیک هم چنین مدتی در زمان عباس اول، امیر خراسان بود.[۴۲] علی بالی بیک به تاریخ ۱۶۱۸م۱۰۲۸/ق از مقام جلوداری به منصب امیرآخورباشی ارتقاء یافت.[۴۳] تا سال ۱۰۴۷ق در این مقام باقیماند و در این سال منصب مزبور به شیخعلیخان پسرش انتقال یافت.[۴۴] اما پیشتر از وی برادرش شاهرخ سلطان به این مقام منصوب شده بود.[۴۵] نویسندهای سال انتصاب شاهرخ سلطان را به مقام امیرآخورباشی ۱۶۳۲م۱۰۴۴/ق دانسته است.[۴۶] در سال ۱۰۴۷ شیخعلیخان به جای وی که به امارت ایل زنگنه ارتقاء یافته و حاکم سنقر، هرسین، کرمانشاه، بیستون و کلهر شده بود،[۴۷] به مقام امیرآخورباشی رسید. البته شاهرخ سلطان سالها پیش از آن، در سال ۱۰۳۹ق به امارات خواف منصوب گردیده بود.[۴۸] شاهرخ سلطان در نهم جمادیالاولی ۱۰۴۹ق درگذشت و به جایش شیخعلیخان به امارت زنگنه منصوب گردید. به جای وی نیز برادرش نجفقلی بیک به مقام امیرآخورباشی جلو رسید.[۴۹] در سال ۱۰۵۵ق شهر خواف در خراسان به اقطاع دوستعلیخان زنگنه (نام خانوادگی دوستی برگرفته از نام دوستعلی خان میباشد) داده شد.[۵۰] در سال ۱۰۵۷ق دوستعلیخان از زمره امرایی بود که در محاصره قندهار شرکت داشتند.[۵۱] در سال ۱۰۵۸ق حکومت ولایت گرمسیر و خراسانات با توابع و ملحقات و مضافات به دوستعلیخان حاکم ایل زنگنه که در این وقت تیولدار ولایت خواف و باخرز خراسان بود داده شد.[۵۲] از سال ۱۶۵۳م۱۰۶۴/ق به بعد شیخعلیخان زنگنه، خان تمام مناطق کرمانج و کرمانشاه و ایل کلهر و تیولدار سنقر و کرمانشاه شد.[۵۳] با مطالعه منابع متوجه میشویم که آبادانی کرمانشاه عمدتاً توسط شیخعلیخان زنگنه صورت گرفت، چرا که در سال ۱۰۰۴ق کرمانشاه به نام شهر پیشرفتهای معروف بود، اما در نیمه دوم قرن یازدهم هجری کرمانشاه عمران و آبادی خود را از سر گرفت و شیخعلیخان از زمان عباس دوم در عمارت آن بسیار کوشید.[۵۴] شیخعلیخان به سال ۱۰۶۶ق اوج خود را داشت.[۵۵] روی هم رفته باید گفت که ایل زنگنه در دورهٔ شاه عباس روز به روز بر اهمیت خود افزود. در زمان شاه سلیمان و بهویژه پس از رسیدن شیخعلیخان زنگنه به وزارت عظمی، ایل زنگنه بسیار قدرتمند شد و کارگزاران بسیاری از ولایات (اعم از ممالک و خاصه) از ایل زنگنه تعیین شدند. چنانکه در سال ۱۰۸۶ق طایفه زنگنه به معیت حسینعلیخان زنگنه که به حکومت بهبهان و کوهگیلویه منصوب شده بود، به بهبهان رفتند و پشت کوه را قشلاق و پیش کوه را ییلاق خود قرار دادند.[۵۶] در زمان نادرشاه (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۰ ق) قسمتی از ایل زنگنه از کرمانشاهان به منطقة جانکی بختیاری کوچ کردند.[۵۷] در نهایت در سراسر ایران و جهان کردهای زنگنه پخش شدهاند و مرکزیت و اکثریت آنها در استان کرمانشاه و حکم رانی این ایل در دشت ماددشت (ماهیدشت) میباشد.[۵۸] وجه تسمیهدربارهٔ وجه تسمیهٔ زنگنه گفتهها گوناگون است. برخی منابع این نام را برگرفته از نام مکانی میدانند که این ایل در آنجا میزیست. آکوپوف ارمنی در کتاب کردان گوران معنی زنگنه را از کلمه زنگین که به معنی نیرومند یا غنی است توصیف نموده است.[۵۹] برخی نام زنگنه را منبعث از زنگه شخصیت افسانهای در حماسه ملی ایران میدانند.[۶۰] زنگنهها خود را بازمانده زنگه میدانند.[۶۱][۶۲] و به قولی دیگر نام ایل زنگنه در اصل زنگه زنه بوده است که زنگه همان پسر شاوران میباشد و زنه در زبان کردی سورانی به معنای زنده است؛ بنابرین زنگه زنه یعنی زنگه (پسر شاوران) زنده یا جاوید است.[۳] مشاهیر
جستارهای وابستهپانویس
منابع۱ـ اصفهانی، محمد معصوم بن خواجگی خلاصه السیر، علمی، ۱۳۶۸. ۲ـ اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان مطلع الشمس ج، فرهنگسرا، ۱۳۶۲. ۳ـ اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان تاریخ منتظم ناصری رضوانی (تصحیح)، ج۲، تهران، دنیای کتاب. ۴ـ بدلیسی، امیر شرفخان، شرفنامه، محمد عباسی (تصحیح) مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۶۴. ۵ـ توحدی، ک، حرکت تاریخی کرد به خراسان، ج۲، چاپخانه دانشگاه مشهد، ۱۳۶۴. ۶ـ حسینی استرآبادی، سیدحسن بن مرتضی، از شیخ صفی تا شاه صفی، احسان اشراقی (تصحیح)، علمی، ج۱. ۷ـ خاتونآبادی، سید عبدالحسین حسینی، وقایع السنین والاعوام، محمدباقر بهبودی (تصحیح)، نشر اسلامی، ۱۳۵۲. ۸۱ رهربرن، نظام ایالات در دورهٔ صفویه، کیکاوس جهانداری (ترجمه)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۲۵۳۷. ۹ـ سلطانی، محمدعلی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، ج۲، ناشر مؤلف، ۱۳۷۲. ۱۰ـ سانسون، مارتین، سفرنامه سانسون، تقی تفضلی (ترجمه) تهران، ابن سینا، ۱۳۴۶. ۱ـ شاملو، ولی قلی بین داود قلی، قصص الخاقانی، سیدحسن سادات ناصری (تصحیح)، ج، وزارت ارشاد، ۱۳۷۱. ۱۲ـ شاردن، ژ، سیاحتنامه شاردن، محمد عباسی (ترجمه)، ۱۰جلد. ۱۳ـ فسائی، میرزاحسن، فارسنامه ناصری، کارخانهٔ آقاسید مرتضی به اهتمام آقامیرزا حسن مباشر، ۱۳۱۳ق. ۱۴ـ قزوینی، محمدطاهر وحید، عباسنامه، ابراهیم دهگان (تصحیح) کتابفروشی داودی اراک، ۱۳۲۹. ۱۵ـ کرمانشاهان باستان از آغاز تا آخر سدهٔ سیزدهم ه. ق، چاپخانه وزارت فرهنگ و هنر. ۱۶ـ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، کیکاوس جهانداری (ترجمه) تهران، خوارزمی، ۱۳۶۳. ۱۷ـ میرزا سمیعا، تذکره الملوک، محمد دبیر سیاقی (تصحیح) امیرکبیر، ۱۳۶۸. ۱۸ـ مردوخ، تاریخ کرد، کتابفروشی غریق، سنندج، بی تا. ۱۹ـ منجم، ملاجلال، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، سیف - وحیدنیا (تصحیح)، وحید، ۱۳۶۶. ۲۰ـ مشیزی، میرزا محمدسعید، تذکرهٔ صفویهٔ کرمان، باستانی پاریزی (تصحیح) مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۷. ۲ـ ملکم، سرجان، تاریخ ایران، میرزا اسماعیل حیرت (ترجمه) فرهنگسرا، ۱۳۶۲. ۲۲ـ مرعشی صفوی، میرزا محمد خلیل، مجمع التواریخ، عباس اقبال (تصحیح) طهوری، ۱۳۶۲. ۲۳ـ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرهٔ نصرآبادی، وحید دستگردی (تصحیح) کتابفروشی فروغی، ۱۳۶۱. ۲۴ـ نصرآبادی، محمدطاهر، منشآت، خطی، کتابخانه مرعشی - قم. ۲۵ـ نوائی، عبدالحسین، اسناد و مکاتبات سیاسی ایران (از ۱۰۳۸ تا ۱۱۰۵) تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۶۰. ۲۶ـ نظام الملک (خواجه)، سیرالملوک، هیوبرت دارک (تصحیح) علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲. ۲۷ـ نامعلوم، مختصرالتواریخ، خطی، کتابخانهٔ مرعشی - قم. ۲۸- پژوهشی دربارهٔ وزارت شیخ علیخان زنگنه وزیر شاه سلیمان صفوی، دکتر علیرضا کریمی (عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز، انتشارات سالار، تبریز، ۱۳۷۹ خورشیدی. |