نظریه جنگ مشروعنظریه جنگ مشروع یا نظریه جنگ عادلانه (به لاتین: Doctrine bellum iustum) یک دکترین قرون وسطایی و متضمن جنبههای فلسفی، اخلاقی و نظریات کلیسای کاتولیک رومی است. نظریهٔ جنگ مشروع که ریشه در آموزههای مسیح دارد توسط بسیاری از علمای دینی و فیلسوفان مغرب زمین مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در دیدگاه طرفداران نظریهٔ جنگ عادلانه، جنگ تحت شرایطی جایز و مشروع است و کشور زیان دیده که حق مشروعِ دفاع یا تعقیب را دارد میتواند به جنگ متوسل شود. همچنین طرفداران این نظریه معتقدند که میتوان خشونت و درگیریها را از طریق معیارهای فلسفی، مذهبی و سیاسی تحت نظم و قاعده درآورد. برخلاف دوران باستان که جنگ یک امر طبیعی در روابط بینالمللی تلقی میشد این نظریه توانست تا حدودی کاربرد زور در روابط بینالمللی را محدود و قواعد مربوط به آن را تنظیم کند. تاریخچهمفهوم جنگ مشروع اول بار در یکی از کتابهای حماسی هند، مهابارات مطرح گردید اما پیداش و ابداع آن به دوران جمهوری روم برمی گردد. اولین بار رومیان بودند که جنگ عادلانه یا مشروع (به لاتین: guerre juste) را در برابر جنگ نامشروع (به لاتین: guerre injuste) به کار بردند. از دیدگاه رومیان جنگ مشروع، جنگی بود که آغاز کنندهٔ آن روم باشد و با انجام مراسمی که در آن خدایگان به شهادت گرفته میشوند همراه باشد. هر چند سابقهٔ استناد به این نظریه به عنوان یک مفهوم مستقل به دوران سیسرون میرسد اما تبیین و گسترش این نظریه مدیون اندیشههای آگوستین و توماس آکویناس است. در نظر آگوستین که اولین نظریهپردازی بود که به جنگ مشروع جنبه الهی داد و آن را از دریچهٔ مذهب نگریست، جنگ در صورتی مشروع است که دو ویژگی در آن مستتر باشد: «اقدام کننده محق به جنگ باشد و جنگ به امر خاص خداوند باشد.» بیش تر نظریهپردازان و طرفداران جنگ مشروع بر دارا بودن ۴ ویژگی ذیل به عنوان معیاری برای مشروع یا عادلانه بودند جنگ اتفاق نظر دارند:
از دیگر اندیشمندانی که در خصوص این نظریه مطالعات فراوانی انجام دادند و تأثیراتی در مفهوم آن ایجاد کردند میتوان به آمبرواز، سوآرز، ساموئل پوفندرف، هوگو گروسیوس، توماس داکن، واتل و توماس هابز اشاره کرد. با ظهور عصر جدید [از آغاز قرن ۱۶ تا آغاز قرن ۱۹]، دکترین قرون وسطایی جنگ مشروع، جنبهٔ مذهبی خود را از دست داد و جنگ برای کشورها به مثابهٔ یک حق پادشاهی و هر زمان که منافع ایجاب کند مطرح گردید. منابع
|