کما (موسیقی)در تئوری موسیقی یک کُما[پ ۱] یا کاما[پ ۲] (به انگلیسی: comma) فاصلهای کوچک در زیرایی یک نت است که حاصل تفاوت ناشی از کوک کردن آن نت از دو راه متفاوت است.[en ۱] دو نوع کما در تئوری موسیقی بهطور متداول مورد بحث قرار میگیرد: کمای متداول (به انگلیسی: common comma) یا کمای همصدا، و دیگری کمای بیشینه (به انگلیسی: comma maxima) که به آن کمای فیثاغورثی هم میگویند.[en ۱] وقتی واژهٔ «کما» بدون هیچ پسوندی استفاده شود، غالباً منظور همان «کمای همصدا» است.[en ۲] دو نت مترادف در یک دستگاه کوک میتوانند صداهایی با تفاوت اندک نسبت به هم داشته باشند؛ این تفاوت صدا بهطور کلی یک «کما» نامیده میشود. برای نمونه، در کوک پنج حدی نت لا بملی که به اندازهٔ یک فاصلهٔ سوم بزرگ پایینتر از نت دوی پنجم (C5) کوک بشود، و نت سل دیز که به اندازهٔ دو فاصلهٔ سوم بزرگ بالاتر از دوی چهارم (C4) کوک شده، صدایی متفاوت خواهند داشت (یکی اندکی زیرتر و دیگری اندکی بمتر). تفاوت نتهای یادشده در کوک پنج حدی، تقریباً ۴۰٪ یک نیمپرده است و برای شنونده به آسانی قابل تشخیص خواهد بود. بهطور متداول، کماها به صورت فواصلی بین دو نیمپرده تعریف میشوند. هر کدام از روشهای کوکی که مبتنی بر اعتدال میانگین هستند یک گام کروماتیک تولید میکنند که در آن دو نوع نیمپرده وجود دارد (نیمپردهٔ دیاتونیک و نیمپردهٔ کروماتیک)، و اختلاف این دو یک کما است که با نام دیز کوچک شناخته میشود. بهطور مشابه، روشهای کوککردنی که بر کوک فیثاغورثی مبتنی هستند هم دو نوع نیمپرده (دیاتونیک و کروماتیک) تولید میکنند و اختلاف این دو همان کمای فیثاغورثی است. در نظام کوک خالص، بیشتر از دو نوع نیمپرده میتواند ساخته شود. در نتیجه یک روش کوککردن میتواند با کماهای متعددی شناخته شود. برای نمونه در یکی از روشهای جدیدتر کوک پنج حدی، چهار نوع نیمپرده و چهار کمای مختلف تولید میشود. در اعتدال مساوی، فاصلهها بر اساس کسرهای سادهٔ ریاضی تعریف نمیشوند و دو نت مترادف دقیقاً یک صدا خواهند داشت. در نتیجه در این روش کوک کردن، عملاً کما وجود ندارد. اندازهگیریاندازهٔ کما معمولاً در واحد «سِنت» گزارش و مقایسه میشود (هر سنت یک هزار و دویستم یک اکتاو است در مقیاس لگاریتمی؛ از آنجا که هر اکتاو شامل دوازده نیمپرده است، پس هر نیمپرده صد سنت دارد). با این حال تعریف اندازهٔ کما میتواند در مقایسه با کماهای دیگر (به خصوص کمای فیثاغورثی و کمای همصدا) نیز انجام گیرد. در جدول زیر، m2 به فاصلهٔ دوم کوچک (نیمپردهٔ دیاتونیک) اشاره میکند و A1 به همصدای افزوده (نیمپردهٔ کروماتیک)، و S1 و S2 و S3. S4 معرف نیمپردههایی هستند که به روش کوک پنج حدی تعریف شده باشند. در ستونهای «فاصلهٔ اول» و «فاصلهٔ دوم»، فرض شده که فاصلهها با استفاده از نظام کوک خالص به دست آمدهاند. دست آخر این که از کمای فیثاغورثی (PC) و کمای همصدا (SC) به عنوان خطکشی برای اندازهگیری دیگر کماها استفاده شده است. برای نمونه تفاوت بین کمای فیثاغورثی و کمای همصدا برابر با یک اسکیزما است. این تفاوت در بیشتر موارد برای گوش انسان قابل تشخیص نیست. به جز آنچه در جدول زیر آمده، کماهای دیگر هم تعریف شدهاند.[en ۳]
اهمیت تاریخیکمای همصدا نقشی حیاتی در تاریخ موسیقی داشته است. این کما میزان تغییری است که در کوک فیثاغورثی باید داده شود تا فواصل سوم کوچک یا سوم بزرگ خالص تولید شوند. در کوک فیثاغورثی، تنها صداهای هماهنگ عبارت بودند از فاصلهٔ پنجم درست و نقیض آن یعنی چهارم درست. در این کوک، فاصلهٔ سوم بزرگ (با نسبت ۸۱:۶۴) و سوم کوچک (با نسبت ۳۲:۲۷) ناهماهنگ هستند، و به همین خاطر نوازندگان نمیتوانستند آزادانه از آنها در آکوردها استفاده کنند، لذا آهنگسازان مجبور میشدند که از بافت سادهتری در آثارشان استفاده کنند. در اواخر قرون وسطی، نوازندگان پی بردند که با دستکاری خفیفی در زیر و بمی برخی نتها میتوانند فواصل سوم فیثاغورثی را تبدیل به فواصلی هماهنگ بکنند. برای مثال اگر بسامد نت «می» به اندازهٔ یک کمای همصدا (نسبت ۸۱:۸۰) کاهش داده شود، ترکیب «دو-می» (سوم بزرگ) و «می-سل» (سوم کوچک) خالص میشود. بهطور دقیقتر فاصلهٔ «دو-می» بر اساس نسبت محاسبه شده در پایین، کمی بمتر میشود: و در همین حال، فاصلهٔ «می-سل» به اندازهٔ نسبت محاسبه شده در پایین، کمی زیرتر میشود: این اتفاق باعث ایجاد روشهای جدیدی برای کوک کردن سازها شد (از جمله کوک یکچهارم کمای میانگین) که اجازه میداد که موسیقی با بافت پیچیدهتری توسعه یابد. بهطور خاص این تحولات راه را برای چندصدایی و ملودیهای دارای همراهنوازی فراهم کرد. از آن زمان روشهای بیشتری برای کوک کردن ایجاد شده اما کمای همصدا به عنوان یک عدد مرجع برای اندازهگیری میزان دستکاری زیرایی نتها در این کوکها به کار گرفته میشود. تعاریف جایگزیندر آن روشهای کوک مبتنی بر اعتدال میانگین که فاصلهٔ پنجم درست را کوچکتر از ۷۰۰ سنت تعریف میکنند، کمای همصدا در اصل یک دوم کاسته است و میتواند به شکلهای زیر نیز تعریف گردد.
در کوک فیثاغورثی و سایر روشهای کوک مبتنی بر اعتدال میانگین که فاصلهٔ پنجم درست را کوچکتر از ۷۰۰ سنت تعریف میکنند، کاما نقیض یک فاصلهٔ دوم کاسته است، و لذا نقیض فواصل بالا میباشد. بهطور دقیقتر، در این روشهای کوک فاصلهٔ دوم کاسته یک فاصلهٔ پایینرونده است و کاما نقیض بالاروندهٔ آن است. برای مثال، کامای فیثاغورثی (با نسبت ۵۳۱٬۴۴۱:۵۲۴٬۲۸۸ یا حدود ۲۳۳٪ سنت) را میتوان بر اساس تفاوت بین یک نیمپردهٔ دیاتونیک و نیمپردهٔ کروماتیک محاسبه کرد، که نقیض فاصلهٔ دوم کاسته است (که نسبت ۵۲۴٬۲۸۸:۵۳۱٬۴۴۱ یا حدود -۲۳٫۵ سنت دارد). در هر یک از روشهای کوک که بالاتر گفته شد، تمام فاصلههایی که فهرست شدهاند با هم برابر هستند. برای مثال در کوک فیثاغورثی این فواصل همگی برابر با نقیض یک کامای فیثاغورثی هستند و در کوک یکچهارم کمای میانگین، همگی برابر با یک دیز کوچک هستند. کما در موسیقی دارای ریزپردهدر موسیقی دارای ریزپرده (نظیر موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی ترکی) از کما برای تعریف اندازهٔ ریزپردههایی نظیر سری و کرن استفاده میشود. فرهاد فخرالدینی در کتاب «تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران» کما را یک نهم پرده تعریف میکند و مینویسد که نیمپردهٔ کروماتیک چهار کما و نیمپردهٔ دیاتونیک پنج کما است.[۱] از آنجا که هر پرده ۲۰۰ سنت است، این یعنی کما برابر تعریف شده است. این نسبت، کمی بیشتر از کمای همصدا و کمی کمتر از کمای فیثاغورثی است و با هر دو ناسازگار است. این تعریف از کما، با کمای هلدری مطابقت دارد؛ در موسیقی ترکی هم این کما (گاهی با نام «کمای عربی») مطرح شده است.[۲] فخرالدینی همچنین مینویسد که محل قرارگیری پردههای سازهای اساتید مختلف موسیقی سنتی ایرانی با هم متفاوت بوده است و برخی فواصل بر حسب این که بالارونده نواخته میشوند یا پایینرونده، متفاوت کوک میشدهاند.[۳] نتنویسیاز آنجا که کما تفاوت بسیار اندکی در بسامد صداست که بسیار کوچکتر از آن است که به خودی خود در نواختن موسیقی به کار گرفته بشود، در نتنویسی رایج معمولاً علامت کما استفاده نمیشود. برخی متخصصین تئوری موسیقی از علامت «+» برای نمایش کمای همصدا استفاده میکنند و برای کمای فیثاغورثی ترکیبی از علامتهای تغییر نواک (نظیر دیز یا بمل) و چندین علامت «+» را به کار میبرند. [نیازمند منبع]
پانویس
منابع
|