پیمان سعدآباد
پیمان سعدآباد یا عهدنامهٔ عدم تعرض، پیمانی است که در تاریخ ۱۷ تیر ماه سال ۱۳۱۶(۸ ژوئیه ۱۹۳۷) در کاخِ سعدآباد تهران، میان چهار کشور ایران (رضاشاه پهلوی)، عراق (ملک غازی اول)، افغانستان (محمد ظاهر شاه) و ترکیه (مصطفی کمال آتاترک) به امضا رسید.[۱]دولتهای امضاکننده این پیمان، متعهد شدند که از مداخله در امورِ داخلیِ یکدیگر خودداری نموده و مرزهای مشترک را محترم بشمارند. همچنین از هرگونه تجاوز نسبت به خطوط مرزی یکدیگر خودداری کرده و از تشکیل جمعیتها و دستهبندیهایی که هدف آنها اختلال در صلح در میان کشورهای همجوار و همپیمان، جلوگیری کنند.[۱] عوامل زمینهسازجیمز روزنا عوامل زمینهساز یک سیاست خارجی را تحت تأثیر پنج متغیر فردی، نقش گرایانه، حکومتی، جامعه و نظاممند (نظام بینالمللی) میداند که اولویت تأثیر گذاری هرکدام در کشورهای مختلف متفاوت است.[۲] متغیر فردیمتغیر فردی به ارزشها، باورها، ایدئولوژی، برداشتها، تصورات، ویژگیهای فردی و تجاری تصمیم گیرندگان مرتبط است. در یک حکومت اقتدارگرا نظیر حکومت پهلوی اول، دیدگاه رأس هرم قدرت، نقش تعیینکنندهای در فرایند سیاستگذاری داخلی و خارجی داشت. از آن جا که رضاشاه از نوجوانی در محیط نظامی رشد کرده بود روحیهٔ نظامیگری در شکلگیری شخصیت وی تأثیر زیادی داشت. روحیهٔ نظامی و حس قدرتطلبی باعث شد که او به سرعت قدرت مطلق خود را افزایش داده و به سیاستگذاری داخلی و خارجی بپردازد. اما او هرگز از قدرت نظامیاش برای سرکوب مردم ایران استفاده نمیکرد. رضاشاه سیاست خارجی خود را بر مبنای ایجاد موازنه و تثبیت موقعیت خود بین دو قدرت انگلیس و روسیه (شوروی) استوار کرد و در این راستا علاوه بر نزدیکی به آلمان، برقراری رابطهٔ دوستانه با کشورهای همسایه و قدرتهای منطقه را در دستور کار خود قرارداد. در واقع پیمان سعدآباد تلاشی برای پیشبرد دیپلماسی منطقهای بود، چراکه نمیخواست در برقراری روابط با دو همسایه، قدرتهای محوری جهان را دخالت بدهد. همچنین رضاشاه نیز مانند دیگر سران کشورهای متعهد نه تنها با بسته شدن این پیمان رویای تقویت قدرت و افزایش وجههٔ منطقهای خود را در سر میپروراند، بلکه به دنبال راهی برای مقابله با تهدید جنبشهای انقلابی داخلی علیه خود نیز بود.[۲] متغیر نقشیمتغیر نقشی که معمولاً به عنوان قواعد رفتاری مورد انتظار از صاحبمنصبان تعریف میشود. در حکومتهای اقتدارگرا، به تقویت متغیر فردی میپردازد. در حکومت پهلوی اول نیز نقش شاه در نظام سیاسی کشور بسیار برجسته بود. ویژگیهای شخصیتی رضاشاه نیز باعث تقویت این نقش و تشدید اقتدارگرایی وی شده بود تا آنجا که او میتوانست بدون نگرانی از پاسخگویی در قبال مردم، به دیدگاه خود جامه عمل بپوشاند.[۲] متغیر حکومتیپس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و چندی بعد پادشاهی رضا پهلوی، حکومت بهطور کامل در اختیار رضاشاه قرار گرفت، و نخستوزیر و وزرا توسط خود رضاشاه تعیین میشدند و نقشی در سیاست خارجی نداشتند و همچنین مجلس هم مطیع اوامر رضاشاه بود؛ در نتیجه بستهشدن پیمان سعدآباد با مخالفتی از داخل ساختار حکومت مواجه نشد و مجلس آن را تصویب کرد.[۲] متغیر جامعهاین متغیر نیز در حکومت مقتدر رضاشاه مانند متغیر نقشی و حکومتی تحتالشعاع متغیر فردی قرار داشت، لذا جامعه و مردم قدرتی برای مداخله در تصمیمگیریهای هستهٔ مرکزی قدرت نداشتند. همچنین فرهنگ سیاسی «شاه محور» جامعه ایران نیز در تسلط رضاشاه بر فضای سیاسی جامعه نقش پررنگ و تعیینکنندهای داشت.[۲] متغیر سیستماتیک (نظام بینالملل)این متغیر خود شامل متغیرهای بسیاری میشود که در واقع متغیرهای خارجی هستند. بهعبارت دیگر ساختار و فرایند کل نظام بینالملل را میتوان در این مقوله بررسی کرد. ساختار موازنه قدرت نظام بینالملل، در فاصله میان دو جنگ جهانی با سه جریان سیاسی دموکراسیهای غربی، جبهه فاشیست و کمونیسم استالینی روبرو بود. سیاست جبهه دموکراسی و بهویژه قدرت موازنه دهنده آن یعنی انگلستان، در قبال دو جبهه دیگر، در مناطق گوناگون جهان از جمله منطقه حساس خاورمیانه منشأ وقوع حوادث مهمی شد. انگلستان در آن زمان نفوذ گستردهای در سراسر خاورمیانه داشت، از سالها قبل به فکر ایجاد موانع مؤثری در جنوب شوروی بود تا از توسعهطلبی و نفوذ کمونیسم به سمت خلیجفارس و مناطق نفتخیز منطقه و ایران جلوگیری کند، به همین دلیل انگلستان تمام تلاش خود را به کاربست تا زمینه بستهشدن یک پیمان منطقهای بین دولتهای تحت نفوذ خود در منطقه را فراهم کند. سرانجام بر اثر کوشش انگلیسیها، زمینههای حل اختلافات و بستهشدن پیمان سعدآباد فراهم شد. از سوی دیگر روی کار آمدن هیتلر در آلمان که باعث اوجگیری قدرت جبهه فاشیست در سالهای پایانی دهه ۱۹۳۰ شده بود، انگلستان را به واکنش واداشت. دولتهای ضعیف و نیز دولتهای نوپای منطقهٔ خاورمیانه برای تعدیل فشار شوروی و انگلیس، بهسوی آلمان بهعنوان نیروی سوم گرایش یافته بودند. این مسئله که نفوذ روزافزون فاشیسم در خاورمیانه را میسر کرده بود زنگ خطری برای جبههٔ دموکراسی محسوب میشد و بهترین راهکار مقابله با آن، یک پیمان امنیتی منطقهای بود. از این جهت میتوان گفت پیمان سعدآباد که با تلاش و مبتنی بر صلاح دید انگلستان بسته شد، علاوه بر کمونیسم، نفوذ روزافزون فاشیسم در خاورمیانه را نیز هدف قرار میداد.[۲][۳] نحوهٔ انعقاد و مقدماتعصر روز سهشنبه ۳۱ فروردینماه ۱۳۱۷ شمسی قراردادهای مفصلی بین دولتهای ایران و ترکیه بسته شد و سپس ابلاغیهای بین وزیر امور خارجهٔ ایران و رئیس هیئت نمایندگی ترکیه امضا شد. بنا بر متن این ابلاغیه، پس از مذاکرات ایران و ترکیه، گفتوگوهایی که از چندی پیشبین دولت ایران از یک طرف، و هیئت نمایندگی ترکیه از طرف دیگر، جریان داشت با موفقیت پایان یافت و به امضای قراردادهای ذیل منتهی شدهاست:
علاوه بر قراردادهای یادشده، موافقتنامههایی نیز در مسائل گوناگونی که مربوط به منافع مشترک دو کشور و گسترش دهندهٔ همکاری و روابط دو جانبه بود نیز انجام گرفت. عنایتالله سمیعی وزیر خارجه ایران و جمال حسنی رئیس هیئت نمایندگی ترکیه این قرارداد را امضا کردند. مطابق با دعوتی که از جانب ناجی الاصیل وزیر امور خارجه عراق شده بود، وی روز پنجشنبه دهم تیرماه ۱۳۱۶ خورشیدی به تهران وارد شد و به قصر صاحبقرانیه رفت و عصر یکشنبه ۱۳ تیرماه، عهدنامه تحدید حدود ایران و عراق و حل اختلافات راجع به اروندرود در عمارت وزارت امور خارجه توسط عنایتالله سمیعی وزیر خارجه ایران و ناجی الاصیل وزیر خارجه عراق امضا و ابلاغیه ذیل از طرف نمایندگان دو دولت منتشر شد:
پس از این دیدار، فیض محمد خان، وزیر امور خارجه افغانستان نیز روز چهارشنبه ۱۶ تیر به تهران وارد و صبح پنجشنبه با رضاشاه دیدار کرد و ناهار مهمان وی بود. سرانجام در ساعت ۵ بعدازظهر پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۱۶ خورشیدی، این پیمان بین چهار دولت ایران، افغانستان، عراق و ترکیه در کاخ سعدآباد به امضا رسید.[۴] متن پیمان سعدآباد (عهدنامهٔ عدم تعرض)
پیامدهای پیمان سعدآبادپیمان سعدآباد یا عهدنامه عدم تعرض، در تیرماه ۱۳۱۶ خورشیدی، در کاخ سعدآباد تهران به امضای چهار کشور متعهد یعنی: ایران، افغانستان، عراق و ترکیه رسید. این پیمان مانند هر پیمان دیگری مزایا و معایبی برای متعهدین دربرداشت. مزایاامضای چنین پیمان صلح و دوستی و تعاونی تا آن تاریخ در آسیا بیسابقه بودهاست.[نیازمند منبع] در این پیمان چهار کشورِ امضاکننده، ضمن تعهد بر عدم تعرض به یکدیگر و محترم شمردن حدود مرزی، فعالیت گروههای معارض و مسلح در کشور خود که علیه کشورهای همسایه فعالیت مینمودند را ممنوع کردند. از این طریق امکان هرگونه تجزیهطلبی و عوامل بیگانه از گروههای جداییخواه گرفته شد و تمامیت ارضی کشورهای متعاهد بهویژه ایران، تأمین شد؛ چراکه تنها کشوری که با هر سه کشور دیگر مرز مشترک دارد، ایران است. این پیمان تعهدی ابدی نبوده و هر پنج سال یکبار قابل تجدیدنظر بود. پس از امضای پیمان سعدآباد، رضاشاه طی سخنانی که به مناسبت افتتاح دوره یازدهم مجلس شورای ملی ایراد کرد، گفت: «پیمان سعدآباد در مشرقزمین بیسابقه بوده و در این هنگام که امور عالم مشوش است، مدد بزرگی به بقای صلح جهان خواهد بود.»[نیازمند منبع] معایب
پیمان سعدآباد از برخی جهات به ضرر ایران و به نفع سه کشور دیگر تمام شد، ترکیه قسمتی از ارتفاعات آرارات را در قبال دریافت شهر مهم قطور از ترکیه که دارای موقعیت سوقالجیشی بود، به دست آورد. خط مرزی ایران و عراق به زیان ایران تعیین شد؛ زیرا رضاشاه منابع نفتی واقع در غرب ایران و اداره کامل اروندرود را به عراق واگذار کرد. افغانستان هم با امضای این پیمان از تلاش احتمالی ایران برای بازگرداندن مناطق تاجیکنشین به ایران مصونیت یافت.[۶][۷][منبع بهتری نیاز است] البته بر اساس قانون تصویب عهدنامه سرحدی منعقده بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت پادشاهی عراق - (مصوب ۲۵ اسفندماه ۱۳۱۶) ماده ۲، خط تالوگ بهعنوان مرز بین ایران و عراق تعیین گردیدهاست.[۸] انگلیس برندهٔ واقعی اما غایب این پیمان بود که با انعقاد این قرارداد به هدف خود برای ایجاد مانعی در مقابل کمونیسم رسید. با این حال دیری نگذشت که با وقوع جنگ جهانی دوم و اتحاد شوروی و انگلیس برای اشغال ایران، در شهریور ۱۳۲۰ نهتنها هیچیک از متعهدین این پیمان به یاری ایران نشتافتند، بلکه حتی دولت عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلیس به ایران قرارداد.[۲][نیازمند منبع مستقل] جستارهای وابستهپیوند به بیرون
منابع
کتابشناسی
}} |